جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ازبک: (تعداد کل: 4)
ازبک
[اُ بَ] (اِخ) طایفه ای از تاتار. رجوع به اوزبک شود.
- مثل ازبکها؛ تشبیهی مبتذل، که از آن بدپیراسته بودن موی بروت و ریش و سر خواهند.
- مثل ازبکها؛ تشبیهی مبتذل، که از آن بدپیراسته بودن موی بروت و ریش و سر خواهند.
ازبک
[اُ بَ] (اِخ) (اتابک...) والی تبریز بزمان حملهء مغول: و چون لشکریان مغول در زنجان و اردبیل و سراه مراسم قتل و غارت بجای آوردند و از سراه جلوریز روی بسوی تبریز آوردند اتابک ازبک که در آن زمان والی آن خطه بود صلاح در صلح دید و مال فراوان...
ازبک
[اُ بَ] (اِخ) (اتابک...) جهان پهلوان بن اتابک محمد: چون اتابک محمد ده سال فرمانفرمای عراق و آذربایجان بود و در ذی حجهء سنهء احدی و ثمانین و خمسمائه (581 ه . ق.) بعالم بقا توجه فرمود و از وی چهار پسر ماند: ابوبکر، قتلغ اینانج، میرمیران، ازبک پهلوان. مادر...
ازبک
[اُ بَ] (اِخ) (اتابکی...) بانی محلهء ازبکیه در قاهره. (کتاب التاج چ احمد زکی پاشا ص 78 ح و ص 244).