جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ارق: (تعداد کل: 5)
ارق
[اَ] (اِ) نهر و گذر آب. و در لهجهء آذری اَرخ است به معنی جوی و نهر.
ارق
[اَ رَ] (ع مص) بیداری شب. بیخواب ماندن بشب. بی خواب شدن. (زوزنی). بیخوابی.
ارق
[اَ رِ] (ع ص) بیخواب. بیخواب شده. بیدار. آرِق.
ارق
[اَ رَق ق] (ع ن تف) نعت تفضیلی از رقیق. رقیق تر. تُنُک تر. اَدَق. شفاف تر. باریکتر. (غیاث اللغات).
- امثال : ارقُّ من الماء.
ارقُّ من النسیم.
ارقُّ من الهواء.
ارقُّ من دمع الغمام.
ارقُّ من دمع المستهام.
ارقُّ من دمعه الشیعیه.
ارقُّ من دین القرامطه.
ارقُّ من رداءالشجاع.
ارقُّ من رقراق السراب.
ارقُّ من ریق النحل.
ارقُّ من...
- امثال : ارقُّ من الماء.
ارقُّ من النسیم.
ارقُّ من الهواء.
ارقُّ من دمع الغمام.
ارقُّ من دمع المستهام.
ارقُّ من دمعه الشیعیه.
ارقُّ من دین القرامطه.
ارقُّ من رداءالشجاع.
ارقُّ من رقراق السراب.
ارقُّ من ریق النحل.
ارقُّ من...
ارق
[ ] (اِخ) موضعی به سیستان. (نخبه الدهر دمشقی چ لیبسک ص 183).