جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه ارسلان: (تعداد کل: 25)

ارسلان

[اَ سَ] (ترکی، اِ) شیر. (مؤید الفضلاء). شیر درنده. (غیاث). اسد. (غیاث) (آنندراج). مجازاً مرد شجاع :
آنچه منصب میکند با جاهلان
از فضیحت، کی کند صد ارسلان.مولوی.
چشم می مالم که آن هفت ارسلان
تا کیانند و چه دارند از جهان.مولوی.
|| نامی از نامهای ترکی. و گاه این نام با کلمهء دیگر مرکب...

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) رجوع به رسلان و معجم المطبوعات شود.

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) نام پدر کسری خرماز بقول ابن البلخی در فارسنامه. (چ کمبریج ص 24).

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) از غلامان سرای سلطان محمود غزنوی. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 133).

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) در تاریخ بیهقی (چ فیاض ص 519) آمده: و روز چهارشنبه چهارم جمادی الاولی بکوشک دشت لنگان بازآمد [ احمدحسن ] و روز دیگر نامه رسید بگذشته شدن ساتلمش حاجب ارسلان و امیر او را برکشیده بود... و نخست کس او بود که از خراسان پذیره برفت...

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) مؤلف مجمل التواریخ آرد (ص 388): «در سال سیصد و هشتاد و نه... ابوالفوارس عبدالملک بن نوح بنشست و فایق خادم بمرد و کار محمود و سبکتکین اندر خراسان بزرگ شد، و لشکر سیمجور و فایق هزیمت کرد و بپراکند، و اندر بخارا کار ارسلان الک [...

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) امیرزاده ای در بلخ در فتنهء مغول. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 131).

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) از نوینان و سرداران عهد غازان خان که با دیگر امراء، قصد قتل غازان و امیرنوروز کرد. (حبط ج 2 ص 50).

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) (شیخ...) از امرای تیمور در جنگ با سلطان احمدبن شیخ اویس ایلخانی و با هندوان. (حبط ج 2 ص 147، 154).

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) (شیخ...). او راست: رساله ای در تصوف.

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) (ملک...). رجوع به ارسلانشاه بن طغرل اول شود.

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) آخُرسالار از امرای فایق. نوح بن منصور به والی جوزجان ابوالحرث فریغونی مثال فرستاد تا بدفع او [ فایق ] قیام کند. ابوالحرث بوش بسیار فراهم آورد و بجنگ او رفت و فایق ارسلان نامی که به آخُرسالار معروف بود، با پانصد سوار گزیده از ترک و...

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) ابن سلجوق. بروایت ابن اثیر وی برادر میکائیل و موسی از سران سلاجقه است. در شجره النسب سلاجقه در طبقات سلاطین اسلام نام او ارسلان یبغو [ کذا ] آمده است. در تاریخ سلاجقه عمادالدین محمد بن محمد بن حامد، بیغوارسلان را یکی از رؤسای سلاجقه که...

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) ابن طغرل (سلطان...). رجوع به ارسلانشاه ابن طغرل شود.

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) ابن عبدالله البساسیری الترکی مکنی به ابوالحرث. مقدّم اتراک بغداد. گویند او در اول مملوک بهاءالدوله بن عضدالدوله ابن بویه بود و این بساسیری همان کس است که بر امام القائم بامرالله به بغداد خروج کرد و خلیفه او را مقدم و رئیس همهء اتراک کرده بود...

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) ابن مسعودبن ابراهیم بن مسعودبن محمودبن سبکتکین غزنوی ملقب بسلطان الدوله و ابوالملوک. بعد از فوت مسعودبن ابراهیم (508 ه . ق.) ولدش کمال الدوله شیرزاد قدم بر مسند سروری نهاد و چون یک سال از سلطنتش بگذشت، در سنهء تسع و خمسمائه (509 ه . ق.)...

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) ابن یعقوب بن عبدالرحمن الجعبری. وی یکی از زهاد و صلحای مشهور دمشق است و وفات او699 ه . ق. بود و قبر وی در دمشق معروف است و جاده ای که بدان رود بنام او خوانده میشود. و عامه وی را «شیخ رسلان» نامند. (اعلام زرکلی...

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) تتارخان نام او محمد. و سیزدهمین از حکام بنگاله است در سال 659 ه . ق. (؟). (طبقات سلاطین اسلام ص 275).

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) جاذب. از امرای مقتدر و حاجب سلطان محمود غزنوی. رجوع بتاریخ بیهقی چ فیاض ص 68، 92، 139، 140، 233، 266، 481، 530، 537، 643، 679 و ترجمهء تاریخ یمینی ص 172، 173، 191، 263، 264، 265، 267، 294، 342، 343، 349 و حبط ج 1 ص...

ارسلان

[اَ سَ] (اِخ) خواجه ترخان از امرای عهد شاهرخ میرزا و از همراهان الغ بیگ و میرزا ابراهیم سلطان در توجه بجانب بخارا. (حبط ج 2 ص 175 و 199 و 200).

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.