جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ادمی: (تعداد کل: 3)
ادمی
[اُ دَ ما] (اِخ) نام کوهی است بفارس و در صحاح آمده ادمی بر وزن فعلی بضم فاء و فتح عین و موضعی است. محمودبن عمر گوید ادمی زمینی است سنگزار در بلاد قُشیر. قتّال کلابی گوید:
و أرسل مروانُ الامیرُ رسولهُ
لاَتیهُ اِنی اذاً لمضللُ
و فی ساحه العنقاء أوفی عمایه
أو الاُدمی...
و أرسل مروانُ الامیرُ رسولهُ
لاَتیهُ اِنی اذاً لمضللُ
و فی ساحه العنقاء أوفی عمایه
أو الاُدمی...
ادمی
[اَ دَ می ی] (اِخ) آدمی(1). ابوعلی حسین بن محمد منجم و مهندس. او راست: کتاب الحراقات والخیطان و عمل الساعات. (ابن الندیم).
(1) - در فهرست ابن الندیم چاپ مصر ادمی با همزه آمده است و ظاهراً با الف صحیح است و ما بمتابعت این چاپ در اینجا یاد کرده...
(1) - در فهرست ابن الندیم چاپ مصر ادمی با همزه آمده است و ظاهراً با الف صحیح است و ما بمتابعت این چاپ در اینجا یاد کرده...