جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ادریسی: (تعداد کل: 8)
ادریسی
[اِ] (اِ)(1) گیاهی است از جنس ایدرانژل و اصل آن از چین و ژاپن باشد.
(1) - Hortensia.
(1) - Hortensia.
ادریسی
[اِ] (اِخ) رجوع به محمد بن عبدالعزیز ادریسی شود.
ادریسی
[اِ] (اِخ) ابن الحجاج. رجوع به یاسمینی شود. (معجم المطبوعات).
ادریسی
[اِ] (اِخ) ابوسعد الحافظ. او راست: تاریخ استراباد. (تاج العروس مادهء خور). و رجوع به لباب الالباب ج 1 ص 291 شود.
ادریسی
[اِ] (اِخ)(1) ابوعبدالله محمد بن محمد. یکی از مشاهیر علمای اسلام، از نسل حکام اندلس که به اَدارِسه مشهور بودند. وی بنام شریف ادریسی مشتهر است. مولد او در 493 ه . ق. بسته(2) بود و در قرطبه بتحصیل علوم خاصه جغرافیا و هیأت و نجوم و طب و فلسفه...
ادریسی
[اِ] (اِخ) الحسنی، ادریس بن عبدالله الودفیری الادریسی الحسنی. او راست: التوضیح والبیان فی قراءه (یا: مقرأ) نافع المدنی ابن عبدالرحمن و این کتاب به فاس بطبع رسیده است.
ادریسی
[اِ] (اِخ) الشریف (ال ....). رجوع به ادریسی ابوعبدالله محمد بن محمد و الحلل السندسیه جزء اول ص 16، 37، 40، 61، 157، 159، 160، 161، 170، 354 و 453 شود.
ادریسی
[اِ] (اِخ) علی بن محمد جرجانی. او راست: تاریخ جرجان.