جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمال: (تعداد کل: 3)
احمال
[اِ] (ع مص) یاری دادن کسی را به برداشتن. (منتهی الارب). یاری دادن در بار برنهادن. (تاج المصادر). || احمال مرأه یا ناقه؛ فرود آمدن شیر زن یا شتر ماده بی حمل و بارداری و آبستنی.
احمال
[اَ] (ع اِ) جِ حَمل. بارهای شکم. بارهای درخت. || جِ حِمل. بارهای سر و پشت: ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت. (ترجمهء تاریخ یمینی). جمله بر پشت رحال و احمال نقل کرد. (ترجمهء تاریخ یمینی). || جِ حَمَل. برگان. برگان چندماهه و برگان به سال...
احمال
[اَ] (اِخ) بطنهاست از تمیم. (منتهی الارب).