جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابل: (تعداد کل: 13)
ابل
[اَ بِ] (اِ) قاقلهء صغار. هیل که در طعام کنند. هال. هل. قردامومن(1).
(1) - Carda momum (Kardamomon) .
(یونانی)
(1) - Carda momum (Kardamomon) .
(یونانی)
ابل
[اَ بِ] (ع ص) فربه. || دانا بکار شتر. آنکه استاد باشد در شترداری.
ابل
[اَ بَ] (ع اِمص) گرانی و ناگواری طعام.
ابل
[اُ بُ] (ع اِ) گیاهی است که بار دیگر از گیاهِ بریده یا چریده رسته باشد. || جِ ابیل. || (اِخ) نام موضعی است.
ابل
[اُبْ بَ] (ع ص) ابل ابل؛ شتران رهاشده که کسی به آنها دست نرساند و متعرض احوال آنها نبود.
ابل
[اِ بُ] (از لاتینی، اِ)(1) غلیون. اقطی صغیر.
(فرانسوی)
(1) - Hieble (لاتینی) Sambucu sebulus
(فرانسوی)
(1) - Hieble (لاتینی) Sambucu sebulus
ابل
[اَ بُ] (اِ) دوائی است که به شیرازی بل شیرین گویند و طراثیث و طرثوث همان است. (برهان).
ابل
[] (اِخ) شهریست به سند از ناحیت بدهه، آبادان و با نعمت سخت بسیار و اندر وی مسلمانانند. (حدودالعالم).
ابل
[] (عبری، اِ) اسمی است به معنی چمن که در تورات بر نام قریه ای چند درآمده، چون ابل بیت معکه، ابل شظیم، ابل محوله، ابل مصرایم.
ابل
[اِ بِ / اِ] (ع اِ) نامی است جمله اشتران را. (مهذب الاسماء). اشتران بیش از دو. (جمع بی مفرد یا اسم جنس باعتبار وضع نه استعمال). ج، آبال :
محقق همان بیند اندر ابل
که در خوبرویان چین و چگل.سعدی.
گفتم بگریم تا ابل، چون خر فرومانَد بگل
وین نیز نتوانم که دل...
محقق همان بیند اندر ابل
که در خوبرویان چین و چگل.سعدی.
گفتم بگریم تا ابل، چون خر فرومانَد بگل
وین نیز نتوانم که دل...
ابل
[اَ / اُ] (ع ص) تر یا خشک.
ابل
[اَ] (ع مص) خداوند شتران بسیار شدن. || بی نیاز شدن شتران و غیر آن از آب بسبب گیاه تر خوردن. || اباله، یعنی زه و طوقه ساختن برای چاه. || غالب و قوی گردیدن. || شتران چرنده برای کسی بادید کردن. || دانا و ماهر شدن بکار شتر و...