جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آیین: (تعداد کل: 2)
آیین
(اِ) سیرت. رسم. (صراح). عرف. طبع. عادت. داب. (دهار). آئین. شیمه. روش. دَیْدَن. خلق. خصلت. خو. خوی. منش :
سیرت او بود وحی نامه بکسری
چونکه به آئینْش پندنامه بیاکند.رودکی.
همه شب بدی خوردن آیین او
دل مهتران پر شد از کین او.فردوسی.
مزن رای جز با خردمند مرد
ز آیین شاهان پیشین مگرد.فردوسی.
ترا دانش و...
سیرت او بود وحی نامه بکسری
چونکه به آئینْش پندنامه بیاکند.رودکی.
همه شب بدی خوردن آیین او
دل مهتران پر شد از کین او.فردوسی.
مزن رای جز با خردمند مرد
ز آیین شاهان پیشین مگرد.فردوسی.
ترا دانش و...
آیین
(اِخ) نام دهی به نزدیک غار مومیائی. (برهان). صحیح آبین است: و بقربه قریه تسمی آبین... فینسب الیها و یقال موم آبین... معنی اسمه شمع الماء. (الجماهر بیرونی).