جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آماس: (تعداد کل: 2)
آماس
(اِ) آماه. وَرَم. تورّم. باد. نَفخ. برآمدگی. پف کردگی. تَهَبُّج :
لیکن از راه عقل هشیاران
بشناسند فربهی زآماس.ناصرخسرو.
مُتنبی نکو همی گوید
بازدانید فربهی زآماس.مسعودسعد.
و زنان از بهر درد و آماس رحم پنبه بدان تر کنند و برگیرند عظیم سود کند. (نوروزنامه).
بسی فربه نماید آنکه دارد
نمای فربهی از نوع آماس.سنائی.
عقل را حایل جحیم...
لیکن از راه عقل هشیاران
بشناسند فربهی زآماس.ناصرخسرو.
مُتنبی نکو همی گوید
بازدانید فربهی زآماس.مسعودسعد.
و زنان از بهر درد و آماس رحم پنبه بدان تر کنند و برگیرند عظیم سود کند. (نوروزنامه).
بسی فربه نماید آنکه دارد
نمای فربهی از نوع آماس.سنائی.
عقل را حایل جحیم...
آماس
(ع اِ) جِ اَمْس.