جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه یل: (تعداد کل: 4)
یل
[یَ] (ص، اِ) شجاع و دلیر و پهلوان و مبارز و جنگجوی پر زور و قوت. (ناظم الاطباء). شجاع و دلیر. (آنندراج). شجاع و دلاور و بهادر و پهلوان را گویند. (برهان). مرد مبارز. (لغت فرس اسدی). پهلوان و دلاور را گویند. (فرهنگ جهانگیری) :
گر این هفت یل را به...
گر این هفت یل را به...
یل
[یَ] (اِ) تاج خروس. (ناظم الاطباء).
یل
[یَ] (ترکی، اِ) جامهء نیم تنهء زنان. نیم تنهء زنانه، و امروز این کلمه بیشتر در روستاها مستعمل است. قسمی جامهء کوتاه زنان که فقط نیمهء تن را می پوشید: یل من یراق می خاد. (یادداشت مؤلف).
یل
[یُ] (اِ)(1) نوعی کرجی دراز و باریک سریع السیر با پاروزنان بسیار. (یادداشت مؤلف). نوعی قایق.
(1) - Yol.
(1) - Yol.