[دِهْ] (نف مرکب) یاری دهنده. مساعد. کمک کننده. دستیار. پایمرد. مددکار :ارواج گفت برو و طلب کن و اگر ترا حرب افتد و محتاج به یاری ده باشی مرا خبر ده تا تو را یاری ده باشم. (ترجمهء طبری بلعمی).
برآرم من این راه ایشان به رای
به نیروی یاری ده رهنمای.فردوسی.
گه...