جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گوهرانداز: (تعداد کل: 1)
گوهرانداز
[گَ / گُو هَ اَ] (نف مرکب)گوهرافشان. گوهرنثار :
همه ره گنج ریز و گوهرانداز
بیاوردند شیرین را به صد ناز.نظامی.
-گوهرانداز کردن؛ کنایه از گریستن و فروریختن سرشک باشد :
بر او از مژه گوهرانداز کرد
پس از پای او نامه را باز کرد.
امیرخسرو (از آنندراج).
همه ره گنج ریز و گوهرانداز
بیاوردند شیرین را به صد ناز.نظامی.
-گوهرانداز کردن؛ کنایه از گریستن و فروریختن سرشک باشد :
بر او از مژه گوهرانداز کرد
پس از پای او نامه را باز کرد.
امیرخسرو (از آنندراج).
