جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گول: (تعداد کل: 7)
گول
(ص) أبله. نادان. (برهان قاطع) (سراج اللغات) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ سروری). احمق. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ شعوری). آنکه او را زود فریب توان داد. کودن. کانا. پَپِه. پَخمه. چُلمَن. خُل. چِل. آب دندان. (یادداشت مؤلف). اَبِک. اَخرَق. اَخلَف. اَدعَب. اَرعَب. اَرعَل. اَعشَر. اَعفَت. اَلفَت. اَنوَک. اَورَه. بائک. تِلِقّاعَه. جَخّ. جِنعاظ. جِنعَظ....
گول
(ترکی، اِ) آبگیری که اندک آب در آن استاده باشد. (برهان قاطع). جایی بود که آب تنگ ایستاده بود. (لغت فرس). آبگیر. (فرهنگ شعوری). به معنی حوض و استخر در ترکی. (کاشغری ج3 ص98). (حاشیهء برهان قاطع چ دکتر معین). در ترکی به معنی تالاب کوچک. (غیاث اللغات). رجوع به...
گول
[گَ / گُو] (اِ) پشمینه ای است با مویهای آویخته و آن را درویشان پوشند، و به عربی دلق گویند. (برهان قاطع) (سروری) (سراج اللغات) (رشیدی). خرقهء پرمو و پشم که درویشان پوشیدن آن را عادت دارند. (فرهنگ شعوری از ادات الفضلاء).
گول
(اِخ)(1) در قدیم دو ناحیه به نام گول شناخته میشد یکی گول سیز آلپین(2) (گول این سوی آلپ نسبت به رومی ها) که شامل ایتالیای شمالی میشد و در مدت درازی قبایل گولوا(3) در آن ناحیه مسکن داشتند و دیگری گول ترانس آلپین (گول آن سوی آلپ نسبت به رومی...
گول
(اِخ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. در 5500گزی خاور بوکان و 5500 گزی خاور راه شوسهء بوکان به میاندوآب. این ده واقع در جلگه، و هوای آن معتدل است و 194 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه، محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی...
گول
(اِخ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه شهرستان ماکو. در 22000گزی شمال باختری سیه چشمه و 5500گزی باختر شوسهء سیه چشمه به کلیسا کندی. کوهستانی و هوای آن سردسیر و سالم است. و 193 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی...