[گُ] (مص مرخم، اِمص)(1) فتح و ظفر. (برهان). فتح. (مهذب الاسماء). فتوح. فرج. گشایش. نجات :
بدو گفت شاه آفریدون تویی
که وی را کنی تنبل و جادویی
کجا هوش ضحاک بر دست توست
گشاد جهان از کمربست توست.فردوسی.
دو چیز است بند جهان: علم و دانش
اگرچه گشاد است مر هر دوان را.
ناصرخسرو.
که اعوذ باللّه،...