جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گرمه: (تعداد کل: 7)
گرمه
[گَ مَ / مِ] (اِ) هر میوهء پیش رس را گویند عموماً و خربزهء پیش رس را خصوصاً. (برهان). خربزهء پیش رس و کم حلاوت که آن را گرمک گویند و به عربی ملیون خوانند. (آنندراج). رجوع بگرمک شود. || باقلای در آب ریخته. (آنندراج) (انجمن آرا).
گرمه
[گَ مِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان ماهیدشت پائین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه نزدیک به حاجی آباد علیا. دارای 70 تن سکنه است. در آمار جزء حاجی آباد علیا منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
گرمه
[گَ مِ] (اِخ) دهی است از دهستان جاجم بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 102 هزارگزی باختر اسفراین سر راه شوسهء عمومی میان آباد به جاجرم. هوای آن معتدل، دارای 3638 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری...
گرمه
[گَ مِ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری اسفراین. هوای آن گرم و دارای 129 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، تریاک، زیره و میوه جات و شغل اهالی زراعت...
گرمه
[گَ مِ] (اِخ) دهی است از دهستان جندق بیابانک بخش خور بیابانک شهرستان قائین، واقع در 27 هزارگزی جنوب خور متصل براه خور به نارک. هوای آن گرم و دارای 164 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما، شغل اهالی زراعت و صنایع...
گرمه
[گَ مِ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 18 هزارگزی جنوب باختری فریمان. هوای آن معتدل دارای 235 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات بنشن و تریاک و میوه جات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است....