جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گام گام: (تعداد کل: 1)
گام گام
(ق مرکب) آهسته آهسته. آرام آرام :
رفتنت سوی شهر اجل هست روزروز
چون رفتن غریب سوی خانه گام گام.
ناصرخسرو.
|| بتدریج. رفته رفته :
ناگه روزیت بجر افکند
گر بروی بر پی او گام گام.ناصرخسرو.
رفتنت سوی شهر اجل هست روزروز
چون رفتن غریب سوی خانه گام گام.
ناصرخسرو.
|| بتدریج. رفته رفته :
ناگه روزیت بجر افکند
گر بروی بر پی او گام گام.ناصرخسرو.