جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کیقباد: (تعداد کل: 4)
کیقباد
[کَ / کِ قُ] (اِخ) رجوع به کیغباد شود.
کیقباد
[کَ / کِ قُ] (اِخ) نام اولین پادشاه از سلسلهء کیان. (ناظم الاطباء). نام پادشاهی عظیم الشأن از ایران که کمال عیاش بود و صد سال پادشاهی کرد. (غیاث) (آنندراج). کیقباد سرسلسلهء پادشاهان کیانی است. راجع به او و پادشاهان دیگر این سلسله تقریباً مندرجات مورخین موافق است. پس از...
کیقباد
[کِ قُ] (اِخ) دهی از دهستان گرمادوز است که در بخش کلیبر شهرستان اهر واقع است و 129 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کیقباد
[کَ / کِ قُ] (اِخ) لقب معزالدین که پادشاه دهلی و ممدوح امیرخسرو بود. (آنندراج). دهمین از سلاطین مملوک هند از 686 تا 689 ه . ق. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).