جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کچل: (تعداد کل: 4)
کچل
[کَ چَ] (ص) شخصی را گویند که سر او موی نداشته باشد و زخم یا داغهای زخم داشته باشد و او را به عربی اقرع خوانند. (برهان). بمعنی کل است که در سر مو ندارد. (آنندراج) :
زین کچول و کچل سری چندند
که به ریش جهان همی خندند.اوحدی.
- کچل شدن چمن...
زین کچول و کچل سری چندند
که به ریش جهان همی خندند.اوحدی.
- کچل شدن چمن...
کچل
[کُ چَ / کَ چَ] (اِ) بمعنی کچک و آن جانوری باشد که مشک آب را پاره کند. (از برهان). جانور مشک در. کچل و کچر یکی تصحیف است. (از آنندراج). رجوع به کچل شود. || (ص) آدمی و حیوانی را نیز گفته اند که پایهای او کجواج باشد یعنی...
کچل
[کُ چَ] (ص) بدرفتار و خراب و این هندی است. (غیاث اللغات).
کچل
[کَ چَ] (اِخ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان. تپه ماهور و سردسیر. سکنه 235 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).