جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کول: (تعداد کل: 7)
کول
(اِ) به معنی دوش و کتف باشد. (برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). دوش که به عربی کتف گویند. (از فرهنگ رشیدی). شانه. دوش. کتف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گلپایگانی کول، گیلکی کول. شانه و دوش. (حاشیهء برهان چ معین).
- از سر و کول هم بالا رفتن؛ رجوع به ترکیب...
- از سر و کول هم بالا رفتن؛ رجوع به ترکیب...
کول
[کَ وَ] (اِ) نوعی از پوستین است که آن را از پوست گوسفند بزرگ دوزند و درزهای آن را تسمه دوزی کنند. (برهان). پوستین پشم درازی است که کم بهاست و فقیران پوشند. (آنندراج). پوستینی که از پوست گوسپند پیر سازند. (از فرهنگ رشیدی). کردی گول(1) (پوست، پوست نرم جانوران...
کول
(اِ) کوله خاس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کول و «کول کیش» و «کوله خاس» نامهایی است که در رشت به درختچه ای دهند که آن را در مازندران «جز» و در طوالش و رودسر «چوست» و «چشت» و در آستارا «هس» و در برخی از نقاط طالش «پل» نامند....
کول
[کَ وَ] (اِخ) نام قصبه ای است از ولایت فارس. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف گوک(1)موضعی در کرمان است. (حاشیهء برهان چ معین).
(1) - رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 255-257 و گوک در همین لغت نامه شود.
(1) - رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 255-257 و گوک در همین لغت نامه شود.
کول
(اِخ) دهی از دهستان سارال که در بخش میرانشاه شهرستان سنندج واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کول
(اِخ) دهی از بخش شیب آب که در شهرستان زابل واقع است و 2400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کول
(اِخ) باب کول محله ای است در شیراز. (از معجم البلدان).