جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کم کم: (تعداد کل: 2)
کم کم
[کُ کُ] (اِ صوت) صدا و آواز کندن نقب و چاه باشد و آن را کم کم نقاب گویند. (برهان). آواز کافتن نقب. (فرهنگ جهانگیری). آواز شکافتن زمین و نقب به کنج خانه. (آنندراج) (انجمن آرا). آواز شکافتن زمین و نقب. گم گم. (فرهنگ فارسی معین) :
به چارپارهء زنگی به...
به چارپارهء زنگی به...
کم کم
[کُ کُ] (اِ) زعفران. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسم هندی زعفران است. (فهرست مخزن الادویه). || ریگ روان. (از برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || بمعنی ریگستان معرب قم گویند و معروف است. (آنندراج). || قمقمه و کوزه و ابریق. (ناظم الاطباء). آفتابه. فارسی است و قمقم نوعی آوند معرب آن...