جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کمی: (تعداد کل: 6)
کمی
[کَ](1) (حامص) معروف است که در مقابل بسیاری باشد. (برهان) (آنندراج). قلت. ضد کثرت و بسیاری. اندکی. (ناظم الاطباء). کم بودن. اندکی. قلت. مقابل افزونی و بسیاری و فراوانی. (فرهنگ فارسی معین). قلت. ندرت. شذوذ. نزارت. اندکی. مقابل بیشی و فزونی و بسیاری و کثرت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)...
کمی
[کَ] (اِ) مخفف کمین است که پنهان شدن به قصد شکار و غیره باشد. (برهان). مخفف کمین است که جای پنهان به قصد شکار و غیره باشد. (آنندراج). کمین بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال، ص523) (صحاح الفرس). کمینگاه. (ناظم الاطباء) :
ای حقهء نابسودهء مروارید
اژدها بر گذار تو به کمی.
خسروی...
ای حقهء نابسودهء مروارید
اژدها بر گذار تو به کمی.
خسروی...
کمی
[کَمْ می] (ص نسبی) چندی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منسوب به کَمّ. (ناظم الاطباء). و رجوع به کم شود.
کمی
[کَمْیْ] (ع مص) نهان داشتن گواهی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از معجم متن اللغه). پنهان داشتن گواهی خود را. (ناظم الاطباء). پنهان داشتن گواهی خود را و گویند اختصاص به گواهی ندارد. (از اقرب الموارد). || فروپوشیدن خود را در زره و خود. (آنندراج)(1) (از اقرب الموارد) (از معجم...
کمی
[کَ می ی] (ع ص) دلاور یا مرد با سلاح. ج، کُماه و اکماء. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). شجاع و دلاور و با سلاح. (ناظم الاطباء). دلاور و دلیر که با سلاح باشد. (غیاث). دلاور. (نصاب). سلاح پوشیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).مرد با سلاح. دلاور مسلح. ج،...
کمی
[کُ] (اِخ) دهی از دهستان کندوان است که در بخش ترک شهرستان میانه واقع است و 229 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).