جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کرمی: (تعداد کل: 2)
کرمی
[کُ ما] (ع اِمص) ارجمندی. اکرام. (ناظم الاطباء). کرامه. (از اقرب الموارد). یقال: افعل کذا و کرمی لک؛ یعنی می کنم این کار را جهت اکرام تو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کرمی
[کَ ما] (اِخ) دهی است به تکریت. (منتهی الارب). قریه ای است روبروی تکریت در جانب مشرق و در جنب آن قریه ای دیگر که موسوم است به حصاصه یافت شود. (از معجم البلدان).