جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کاکلی: (تعداد کل: 2)
کاکلی
[کُ] (ص نسبی) آنکه کاکل دارد.
-مرغِ کاکلی؛ مرغ که بر سر خوچی دارد.
|| (اِ) چکاو. چکاوک. قبره. رجوع به ابوالملیح و چکاوک و قبره شود.
-مرغِ کاکلی؛ مرغ که بر سر خوچی دارد.
|| (اِ) چکاو. چکاوک. قبره. رجوع به ابوالملیح و چکاوک و قبره شود.