(اِ مرکب) کارگه. محل ساختن چیزها خصوصاً بافتن جامه. (غیاث) (آنندراج). منسج. چارچوبی که بر آن جامه ای کشند و بر آن نقوش از ابریشم و نخ زرین و سیمین دوزند. دستگاه. کارخانه. طراز. کارگاه شکر. (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی). معمل. جای کار :
صد کارگاه ششتر کرده است باغ لاش
صد...