جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کاران: (تعداد کل: 3)
کاران
(نف) در حال کاشتن. در حال کشتن. در ترکیب آید. || کارندگان. در ترکیب: کشتکاران، بذرکاران.
کاران
(اِخ) یکی از باغهای چهارگانهء معروف اصفهان در قدیم، برکنار زاینده رود :
مرا هوای تماشای باغ کاران است
که پیش اهل خرد خوشترین کار آن است
برای جرعهء آب حیاتش اسکندر
چه سالهاست که سرگشته و پریشان است
بزیر سایهء طوبی وش صنوبر او
میان صحن چمن خوابگاه رضوان است.
نهاد قصر فلک پیکرش میانهء آن
نشستگاه...
مرا هوای تماشای باغ کاران است
که پیش اهل خرد خوشترین کار آن است
برای جرعهء آب حیاتش اسکندر
چه سالهاست که سرگشته و پریشان است
بزیر سایهء طوبی وش صنوبر او
میان صحن چمن خوابگاه رضوان است.
نهاد قصر فلک پیکرش میانهء آن
نشستگاه...
کاران
(اِخ) (گردنه) رجوع به گردنهء کاران شود.