جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کارآمد: (تعداد کل: 1)
کارآمد
[مَ] (ن مف مرکب) آنکه کارها را به نیکوئی انجام دهد. آنکه کار داند، گوئیم: مردی یا زنی کارآمد است :
بجز فرهاد کو را تیشهء آخر بکار آمد
به این فرزانه ده یک مرد کارآمد نمی آید.
محسن تأثیر (از آنندراج).
|| شی ء قابل استعمال.
بجز فرهاد کو را تیشهء آخر بکار آمد
به این فرزانه ده یک مرد کارآمد نمی آید.
محسن تأثیر (از آنندراج).
|| شی ء قابل استعمال.