جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ژن: (تعداد کل: 3)
ژن
[ژَ] (ص) زشت. بدهیئت. (آنندراج). در زبان پهلوی زشت باشد. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 51). فرومایه. دون. (ظاهراً از مجعولات شعوری است).
ژن
[ژِ] (اِخ)(1) (ایتالیایی: جِنُوا(2)) نام شهری در ایطالیا پایتخت لیگوری، بندری بر ساحل خلیج ژِن از فروع دریای مدیترانه، دارای 630000 تن سکنه و آن شهری باشکوه و دارای قصور عالیه و موزه های پرنفایس و بندری تجارتی است و بدانجا کارخانه های صنعتی و کشتی سازی و نساجی و...
ژن
[ژُ] (اِخ)(1) نام کرسی بخش لاند از ولایت مُن-دو-مارسان، دارای 608 تن سکنه.
(1) - Geaune.
(1) - Geaune.