جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه چیره: (تعداد کل: 3)
چیره
[رَ / رِ] (ص) چیر. مستولی. مسلط. (از برهان). غالب. (غیاث اللغات). پیروز. مظفر. فیروز. (از ناظم الاطباء). قاهر. این کلمه با افعال بودن و آمدن و شدن و کردن و غیره صرف شود. (یادداشت مؤلف) :
دل من پرآزار از آن بدسگال
نبد دست من چیره بر بدهمال.بوشکور.
کجا اشک و خشم...
دل من پرآزار از آن بدسگال
نبد دست من چیره بر بدهمال.بوشکور.
کجا اشک و خشم...
چیره
[رَ / رِ] (هندی، اِ) دستاری که بر سر پیچند. (برهان). به معنی دستار هندی است ولی متأخرین به معنی بستن و پیچیدن بکار برده اند. (از آنندراج). در هندی دستار است. (از فرهنگ نظام). در اردو جیره (نواری که دور دستار بندند). (حواشی برهان چ معین) :
ز عکس ماه...
ز عکس ماه...