[بَ] (اِ مصغر) چوب خرد و کوچک. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). جبیره و جباره؛ چوبک هائی که بر استخوان شکسته بندند. کرظه؛ چوبک گوشهء کمان. کظر؛ چوبک گوشهء کمان. قعسری؛ چوبک که بدان آسیای دستی گردانده شود. (منتهی الارب).
- چوبک در میانه شکستن؛ شاید چوبک شکستن بعلامت...