جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه چندین: (تعداد کل: 1)
چندین
[چَ] (ق مرکب)(1) این قدر. (ناظم الاطباء). اینهمه. بدین بسیاری. افادهء تعدد و کثرت کند. (یادداشت مؤلف). بسیار :
بدین خواسته نیست ما را نیاز
سخن چند گوئیم چندین دراز.
فردوسی.
سیاوش بدو گفت چون بود دوش
ز لشکر که گشن و چندین خروش.
فردوسی.
ندادندیش چندین گر نبودی
بچندین و بصد چندین سزاوار.فرخی.
بوستان بانا حال و خبر...
بدین خواسته نیست ما را نیاز
سخن چند گوئیم چندین دراز.
فردوسی.
سیاوش بدو گفت چون بود دوش
ز لشکر که گشن و چندین خروش.
فردوسی.
ندادندیش چندین گر نبودی
بچندین و بصد چندین سزاوار.فرخی.
بوستان بانا حال و خبر...