جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه چل: (تعداد کل: 10)
چل
[چَ] (اِ) بندی باشد که از چوب و علف و سنگ و گل و خاک در پیش رودخانه و جوی ببندند. (برهان) (از جهانگیری). بندی که از چوب و کاه و سنگ و علف در پیش رودخانه و جوی ببندند و « ورغ» گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) (از رشیدی). بندروغ...
چل
[چَ] (فعل امر) امر به رفتن، یعنی برو و بهندی نیز همین معنی دارد. (برهان).(1) امر از رفتن بود. (جهانگیری). امر از چلیدن یعنی رفتن و به زبان هندی به همان معنی استعمال شود. (انجمن آرا) (آنندراج). امر از چلیدن به معنی رفتن و این مشترک است در فارسی و...
چل
[چُ] (اِ) آلت تناسل را گویند. (برهان) (از جهانگیری). آلت تناسل که چول نیز گویند. (رشیدی). آلت تناسل را گویند وچُر نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). آلت تناسل و نره. (ناظم الاطباء). آلت تناسل پسران خردسال (در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). و رجوع به چر...
چل
[چِ] (ص) اسبی است که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (برهان). اسبی بود که دست راست و پای چپ آن سفید باشد و آن را اشکل و اشکیل نیز نامند. (جهانگیری) (رشیدی). اسبی که دست راست و پای چپ او سفید باشد و آن را اشکیل خوانند....
چل
[چِ] (عدد، ص، اِ) مخفف چهل هم هست که به عربی اربعین خوانند. (برهان). مخفف چهل. (از جهانگیری ) (از رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). مخفف چهل که عدد معروف است. (غیاث). تعیین عددی به معنی چهل. (ناظم الاطباء). مخفف چهل که در شمار از سلسلهء عشرات و ده...
چل
[چِ] (ص) مردم کم عقل و نادان و احمق و گول. (برهان) (از ناظم الاطباء). بی عقل و احمق و گول. (جهانگیری) (از رشیدی). احمق و خفیف العقل. (انجمن آرا) (آنندراج). احمق. (غیاث). دیوانه. خُل. خلک. سبک مغز. سفیه. کودن.
چل
[چِ] (اِ) در لهجهء قزوین، چوبها و نخی که در فاصلهء دو چرخ پنبه ریسی است. || در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه، به غربال بزرگی اطلاق شود که سوراخهای فراخ دارد و بیشتر در پاک کردن گندم یا جو از کاه و خاشاک به کار رود.
چل
[چُ] (اِخ) دهی است از دهستان میرزاوند بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 42 هزارگزی شمال خاوری راه شوسهء خرم آباد به اندیمشک واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 273 تن سکنه دارد. آبش از چشمهء چل. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری،...
چل
[چِ] (اِخ) دهی است از دهستان بلده بخش نور شهرستان آمل که در 8 هزارگزی جنوب خاوری بلده واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. اغلب سکنهء این...