جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه چرخی: (تعداد کل: 3)
چرخی
[چَ] (ص نسبی، اِ)(1) هر چیز که چرخ زننده باشد، مانند کبوتر چرخی و امثال آن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کبوتر چرخی که در هوا معلق زند. || جنسی از جامهء نازک ابریشمی. (برهان) (غیاث) (ناظم الاطباء). || نوعی از اطلس نفیس هم هست. (برهان). نوعی از اطلس سپید. (ناظم...
چرخی
[چَ] (اِخ) نام یکی از شعرای قرن پنجم است که از شعرای دربار سامانیان بوده. آقای سعید نفیسی در کتاب «احوال و اشعار رودکی» نویسد: «... و نیز عدهء کثیر شعرای دیگر بوده اند که در فرهنگها و مخصوصاً کتبی که از قرن پنجم مانده است نامی از ایشان برده...
چرخی
[چَ] (اِخ) شهرت شیخ یعقوب چرخی، که از دهی از مضافات غزنین بنام «چرخ» بوده است. رجوع به چرخ شود.