جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه چخماق: (تعداد کل: 3)
چخماق
[چَ] (ترکی، اِ)(1) آتش زنه، و آن را به ترکی «چقماق» گویند. (آنندراج). چخماغ. بمعنی آتش زنه. (از ناظم الاطباء). آتش باره. (فرهنگ نعمه الله). چخماخ. سنگ چخماق. سنگ آتشزنه. آتش افروزنه. آتش گیره. چقمق. آتش پرک. زند (بعربی). سنگ یا قطعهء آهنی که بسنگ دیگر زنند و از آن...
چخماق
[چَ] (اِخ) دهی است از دهستان الند بخش حومهء شهرستان خوی که در 61هزارگزی شمال باختری خوی و 31هزارگزی راه عمومی کرگش به الند واقع شده کوهستانی و سردسیر است و 188 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی...