جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پی درپی: (تعداد کل: 1)
پی درپی
[پَ / پِ دَ پَ / پِ] (ق مرکب)(1)پیاپی. یکی پس دیگری. متواتر. علی الاتصال. (آنندراج). مسلسل. دَمادَم. متعاقب یکدیگر. متتابع. متتالی. پشت سر یکدیگر :
چندگاه اینچنین برود و به می
هر شبم عیش بود پی درپی.نظامی.
مکافأه، کفاء؛ پی درپی نیزه زدن با هم. امعاط، انمعاط؛ پی درپی افتادن موی. امتعاط؛...
چندگاه اینچنین برود و به می
هر شبم عیش بود پی درپی.نظامی.
مکافأه، کفاء؛ پی درپی نیزه زدن با هم. امعاط، انمعاط؛ پی درپی افتادن موی. امتعاط؛...