[پَ / پِ دَ] (مص) مطلق اندازه گرفتن. (فرهنگ نظام). || به ذرع چیزی بکسی دادن. ذرع کردن. گز کردن. اندازه گرفتن با گز و ذراع و ارش و غیره :
بفرسنگ صد بود بالای اوی
نشایست پیمود پهنای اوی.فردوسی.
نپیمود کس خاک کاخش به پی
ز لشکر هرآنکس که شد سوی ری.
فردوسی.
بود مهر...