جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پیروی: (تعداد کل: 4)
پیروی
[پَ / پِ رَ / رُ وی] (حامص)متابعت. اقتداء. اسوه. تأسی. تبعیت. پس روی. اقتفاء. اتباع. ظلف : آنچه شرط شده بر من [ مسعود ] در این بیعت از وفا و دوستی و نصیحت و پیروی و فرمانبرداری و همراهی و جد و جهد عهد خداست. (تاریخ بیهقی چ...
پیروی
[] (اِخ) یکی از شعرای ایران و از اهالی ساوه بوده و بساوجی معروف شده. این بیت از اوست:
بنومیدی گذشت این عید بی رخسار زیبایش
نبوسیدیم دستش را نیفتادیم در پایش.
(از قاموس الاعلام ترکی).
بنومیدی گذشت این عید بی رخسار زیبایش
نبوسیدیم دستش را نیفتادیم در پایش.
(از قاموس الاعلام ترکی).
پیروی
[] (اِخ) یکی از شعرای ایران و این بیت از اوست:
ز سوز آتش سودای عشق او پس از مردن
ز خاکم گر گیاهی سر برآرد دود ازو خیزد.
(از قاموس الاعلام ترکی).
ز سوز آتش سودای عشق او پس از مردن
ز خاکم گر گیاهی سر برآرد دود ازو خیزد.
(از قاموس الاعلام ترکی).
پیروی
[] (اِخ) (مصطفی چلبی) از شعرای عثمانیست، اهل تکفورطاغ و از قالیونچی ها. بسال 1150 ه . ق. درگذشته است. (قاموس الاعلام ترکی).