جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پیروزی: (تعداد کل: 2)
پیروزی
(اِخ) نام شاعری. و در ترجمان البلاغهء محمودبن عمر راذویانی از او این بیت آمده است :
مگر غیب و عیب است کایزد ندادت
دگر هرچه بایست دانی و داری.
و چون ترجمان البلاغه از قرن پنجم هجریست. علیهذا زمان زندگی این شاعر قرن پنجم یا قبل از آن خواهد بود.
مگر غیب و عیب است کایزد ندادت
دگر هرچه بایست دانی و داری.
و چون ترجمان البلاغه از قرن پنجم هجریست. علیهذا زمان زندگی این شاعر قرن پنجم یا قبل از آن خواهد بود.
پیروزی
(حامص)(1) بر وزن و معنی فیروزی، که ظفر و نصرت یافتن بر اعدا باشد. (برهان). فرهی بر اعدا که بتازیش ظفر خوانند. (شرفنامه). فلج. رشاد. نجح. نجاح. (منتهی الارب). فوز. مفاز. ظفر. فلاح. نصرت. نصر. غلبه. فتح. کامروائی. کامیابی. توفیق. برآمدن حاجت. روائی حاجت. (شرفنامهء منیری). فیروزی :
بپیروزی اندر نیایش...
بپیروزی اندر نیایش...