جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پژوه: (تعداد کل: 2)
پژوه
[پِ / پَ] (اِمص) بازجستن بود. (لغت نامهء اسدی). تفحص. تجسس. || پرسش. بازخواست. || (نف) جوینده. طالب. خواهنده. تفحّص کننده. و به این معنی چون مزید مؤخر استعمال شود: افسون پژوه. دین پژوه. کین پژوه. گیتی پژوه. دانش پژوه. نهفته پژوه. خبرپژوه. لشکرپژوه :
یکی جادوی بود نامش ستوه
گذارنده راه...
یکی جادوی بود نامش ستوه
گذارنده راه...
پژوه
[ ] (اِخ) صاحب ریاض الشعراء آنرا نام دهی از مضافات اصفهان دانسته و نام دیگر آن بقول مؤلف مذکور شقر است (؟). (تعلیقات لباب الالباب ج 1 ص359).