جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پهلوانی: (تعداد کل: 3)
پهلوانی
[پَ لَ / لِ] (ص نسبی) منسوب به پهلوان و پهلوانان و پهلو (پارت)(1). بمناسبت شجاعت و دلیری این قوم. پارتی. پهلوی:
فزون از پسر داشتی قیصرش
بیاراستی پهلوانی برش.فردوسی.
سکندر دل پهلوانی گرفت
سخن گفتن خسروانی گرفت.فردوسی.
تنش را یکی پهلوانی قبای
بپوشید و از کوه بگذارد پای.فردوسی.
که برگیرد این گرز و کوپال من
همین پهلوانی...
فزون از پسر داشتی قیصرش
بیاراستی پهلوانی برش.فردوسی.
سکندر دل پهلوانی گرفت
سخن گفتن خسروانی گرفت.فردوسی.
تنش را یکی پهلوانی قبای
بپوشید و از کوه بگذارد پای.فردوسی.
که برگیرد این گرز و کوپال من
همین پهلوانی...
پهلوانی
[پَ لَ] (اِخ) از عبارت ذیل محمد عوفی در لباب الالباب (ج 2 ص334 چ اروپا) ذیل ترجمهء احوال مجدالدین افتخار الحکماء ابوالسحری الصندلی که گوید: «صندلی که در زیر فلک آبنوسین خورشید بر مثل او سایه نگسترده و مادر دولت در حجرهء فضل فرزند چون او نپرورده، خاطر خطیر...