[پَ] (اِ مرکب) آنجا که برای حفظ جان و سلامت پناه برند. اندخسواره(1). جای استوار. ملجأ. معاذ. ملاذ. مفازه. منجات. مناص. حصن. (مجمل اللغه). مأوی. موئل. معقل. کنف. (دهار). مفزع. مَثمل. وَزْر. لوذ. حِرز. (محمود ربنجنی). حصار. و نیز رجوع به پناه جای شود.
(1) - ز خشم این کهن گرگ...