[پَ] (حامص) ناپاکی. شوخی. شوخگنی. وژن. آژیخ. چرک. فژ. رِجس. قَذْر. وَسخ. قذارت. رَجاست: همهء پلیدی ها را با آب شویند و پلیدی آب از هیچ چیز شسته نشود. (از مجموعهء امثال طبع هند). فَشَف؛ پلیدی پوست. ربذَه؛ هر پلیدی. (منتهی الارب). || (اِ) زُباله. آخال. آشغال. (در تداول عوام)....