جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پلک: (تعداد کل: 6)
پلک
[پِ / پَ / پَ لِ / پَ لَ](1) (اِ)(2) پوست گرداگرد چشم. (غیاث اللغات). دو پردهء متحرک که چشم را می پوشانند و مژگان از لب آنها روئیده است. پُلُکه. بام چشم. نیام چشم. (برهان قاطع و بهار عجم از غیاث اللغات) جفن. عَیر. (منتهی الارب):
دو لب چو نار...
دو لب چو نار...
پلک
[پُ] (اِ) گرده. کلیه. وَک.
پلک
[پُ] (اِخ)(1) جیمس نُکس. یکی از رجال سیاسی کشورهای متحد امریکا. وی از سال 1845 تا 1848م. رئیس جمهور بود و در جنگ با مکزیک غالب شد و مکزیک جدید و کالیفرنیا را تسخیر کرد. مولد وی بسال 1795 و وفات در 1849م.
(1) - Polk, James Knox.
(1) - Polk, James Knox.
پلک
[پُ] (اِخ) نام چند ناحیه در کشورهای متحد امریکا که به اسم پلک رئیس جمهور آن دولت خوانده شده است. (قاموس الاعلام ترکی در کلمهء پولک).
پلک
[پَ] (اِ) در «نور» پاپیتال را نامند.
پلک
[پُ] (اِخ) نام قریه ای است از توابع بیضاء (فارس) دو فرسنگ بیشتر شمالی تل بیضاء. (از فارس نامهء ناصری).