جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پروزن: (تعداد کل: 1)
پروزن
[پَرْ وَ زَ] (اِ) پرویزن. پرویز. پریزن. پریز. آردبیز. غربال. || هرچیز پرسوراخ و شبکه دار :
چرخ پنداری بخواهد بیختن
زان همی پوشد لباس پروزن.ناصرخسرو.
و رجوع به پرویزن شود.
پروزیاد.
(اِخ)(1) نام قدیم شهری است که اکنون بروسا خوانند. شهر مذکور در مملکت بی تی نیه (واقع در شمال آسیای صغیر در کنار...
چرخ پنداری بخواهد بیختن
زان همی پوشد لباس پروزن.ناصرخسرو.
و رجوع به پرویزن شود.
پروزیاد.
(اِخ)(1) نام قدیم شهری است که اکنون بروسا خوانند. شهر مذکور در مملکت بی تی نیه (واقع در شمال آسیای صغیر در کنار...