[پُ تَ / تِ] (ن مف) مطبوخ. قدیر که به آتش گرم و نرم شده باشد سهولت خوردن و هضم را. با حرارت قابل خوردن شده :
عمری(1) ای نابکار چون غلبه
روی چونانکه پخته تفشیله.منجیک.
یکی پای بریان ببرد از بره
همه پخته چیزی که بد یکسره.فردوسی.
آن دیگ پخته بر جای است. (تاریخ...