جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پتک: (تعداد کل: 3)
پتک
[پُ] (اِ) کدین بزرگ آهنگران. (اسدی). فطیس. خایسک بزرگ. مطراق. مطرقه. آنچه آهنگران با آن کوبند. مطرقه ای بزرگ از فولاد که آهنگران بدان پولاد و آهن تنک سازند و یا شکنند. اُمیمه. مرزبه. آهن کوب. بنچ. پَلوک. پک. کُوبن. کوبیازه. مهره. گزینه. پکوک :
آنجا که پتک باید خایسک بیهده...
آنجا که پتک باید خایسک بیهده...
پتک
[] (اِ) بلور. «البلور انفس الجواهر التی یعمل منها الاوانی لو لاتبزله بالکثره و یسمیه الهند پتک و فیه فضل صلابه یقطع بها کثیر من الجواهر...». (الجماهر ص183).
پتک
[پُ تُ کِ] (اِخ)(1) شهری است در ممالک متحدهء امریکا رد آی لاند واقع در کنار بلاکستون دارای 175000 تن سکنه. و صنعت نساجی پنبه ای دارد.
(1) - Pawtucket.
(1) - Pawtucket.