[کَ] (اِ مرکب) قازایاغی. رجل الطیر. رجل العقاب. رجل الغراب. رجل العقارب. رجل الزرزور. رجل الراعی. رجل العقعق. اَاَطریلال. حشیشه البرص. موجه. یملیک. حرزالشیاطین. جزر الغراب. و آن گیاهی است که برگ آن به پنجهء زاغ ماند و به بهاران روید و در آشها و پلوها کنند.(1) || قسمی از...