جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پاک: (تعداد کل: 3)
پاک
(ص) طاهر. طاهره. طهور. نمازی. طیّب. طیّبه. نقیّ. نقیّه. زَکی. بی آلایش. مُطیَّب. مُطَهّر. مُنَقّح. پاکیزه. نظیف. نظیفه. مهذّب. مهذّبه. نزه. نَزهه. نزیه. نزیهه: مُنَزّه. مقابل: پلید. ناپاک. شوخ. شوخگن. نجس. رجس :
بگویش که من نامهء نغزناک
فراز آوریدستم از مغز پاک.بوشکور.
اگر شوخ بر جامهء من بود
چه شد چون دلم هست...
بگویش که من نامهء نغزناک
فراز آوریدستم از مغز پاک.بوشکور.
اگر شوخ بر جامهء من بود
چه شد چون دلم هست...
پاک
(فرانسوی، اِ)(1) یا عید پاک. عید فصح. باغوث. پاسکا. عید بزرگ یهود که هر سال در چهاردهمین روز از نخستین ماه قمری به یاد خروج قوم بنی اسرائیل از مصر برپا میدارند و در چهاردهمین روز از دومین ماه قمری هر سال نیز یهودان جشن پاک را بنام دومین پاک(2)...