جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پارو: (تعداد کل: 2)
پارو
(اِ) بیل مانندی باشد از چوب که بدان برف روبند. (برهان). آلتی چوبین که بدان برف و سرگین روبند. بیل چوبین. پاپروب. (محمود بن عمر ربنجنی). برف افکن.
- پاروی کشتی؛ آلتی چوبین که قایق رانان بدان آب رود یا دریا بشورانند. خَله. فیَه. بیل. مِجدَف. مجذف. مجداف. مجذاف.
|| (در پشت...
- پاروی کشتی؛ آلتی چوبین که قایق رانان بدان آب رود یا دریا بشورانند. خَله. فیَه. بیل. مِجدَف. مجذف. مجداف. مجذاف.
|| (در پشت...
پارو
(اِخ)(1) رودی به آمریکای جنوبی در کشور برزیل (ایالت گرائوپارا)(2) که به رود آمازون می پیوندد و آبشارهائی دارد. و طول آن تقریباً 975 هزارگز است.
(1) - Parau.
(2) - Grao-Para.
(1) - Parau.
(2) - Grao-Para.