جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نمی: (تعداد کل: 6)
نمی
[نَ] (حامص) تری (آنندراج) (ناظم الاطباء) نمناکی مرطوبی || سردی (ناظم الاطباء).
نمی
[نَمْیْ] (ع مص)( 1) گوالیدن (از منتهی الارب) زیاد شدن و گوالیدن مال و جز آن (اقرب الموارد) نمو نمیّ نماء نمیه (متن اللغه ||) بلند برداشتن و سیر افروختن آتش را (از منتهی الارب) بلند و پرشعله افروختن آتش را (از اقرب الموارد ||) فربه شدن مردم (منتهی الارب)...
نمی
[نَ ما] (ع اِ) جِ نماه رجوع به نَماه شود.
نمی
[نُمْ می ی]( 1) (ع اِمص، اِ) ناراستی دغلی (منتهی الارب) خیانت (اقرب الموارد) (متن اللغه ||) عیب (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (متن اللغه ||) دشمنی (منتهی الارب) عداوت (اقرب الموارد ||) سرشت (منتهی الارب) طبیعت (اقرب الموارد) رجوع به معنی بعدی شود || گوهر مرد و نژاد آن (از...
نمی
[نَ می ی] (ع مص) رجوع به نَمْی و نیز رجوع به اقرب الموارد شود.
نمی
[نُ می ی] (ع مص) رجوع به نَمْی و نَماء شود.