جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نقض: (تعداد کل: 5)
نقض
[نَ] (ع مص) شکستن (غیاث اللغات) کسر (تعریفات) شکستن عهد و پیمان (منتهی الارب) (آنندراج) عهد شکستن (دهار) (ترجمان علامهء جرجانی ص 101 ) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) نقض امر و عهد؛ مقابل ابرام تباه کردن آن را سپس استوار کردنش (از اقرب الموارد) گسستن ابطال افساد مقابل ابرام :...
نقض
[نِ] (ع ص، اِ) عهد شکسته (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء ||) تاب رسن بازکرده (از منتهی الارب) (از آنندراج) تاب بازکردهء از ریسمان (ناظم الاطباء ||) خراب شده از بنا (ناظم الاطباء) بنای بازکرده (از منتهی الارب) بنای منقوض (متن اللغه) اسم است بنای منقوض را چون ویران کرده...
نقض
[نَ قَ] (ع ص، اِ) نِقْض (منتهی الارب) (متن اللغه) رجوع به نِقْض شود || بنای خراب شدهء فرودآمده (ناظم الاطباء) رجوع به نِقْض شود.
نقض
[نُ] (ع ص، اِ) بنای شکستهء بازگردیده (منتهی الارب) (آنندراج) کنار شکسته و خراب شدهء از بنا و عمارت (ناظم الاطباء) آنچه منتقض شده باشد از بنا (از اقرب الموارد) ج، اَنقاض، نُقوض.
نقض
[نُ قَ] (ع اِ) نوعی از بند کشتی گیری (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) نوعی از صراع (از اقرب الموارد).